- خر بنده
- نگاهبانی خر مهتر الاغ، آنکه الاغ را کرایه دهد، جمع خربندگان
معنی خر بنده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که خر کرایه می داد، نگهبان خر
شغل و عمل خر بنده
تعیین خره تعیین گردش یا مدار آب (آبیاری)
آنکه با ناز و تکبر راه رود
خراش دهنده
ترواش کننده
پراگنده
درمانده و عاجز، متفرق: (از آن قصاید پر کنده دفتری کردم) (ازرقی)
آنکه سر کسان را میبرد جلاد دژخیم
کسی یا چیزی که صدای مهیب درآورد
ویژگی کسی که با ناز و وقار و به زیبایی راه می رود
فریب دهنده، آنچه یا آنکه دیگری را فریب داده و گول می زند
کسی یا چیزی که بغرنبد بانگ مهیب کننده
فریب دهنده، دلفریب: تاکسوتی زیبنده از دست باف قریحه خویش دروپوشم و حیلتی فریبنده از صنعت صیاغت خاطر خود برو بندم
شاعر و نویسنده از خود بدین کلمه تعبیر آورد برای تواضع: (منت خدای را که ز فر خدایگان من بنده بی گنه نشدم کشته رایگان) (معزی. 575)
Dashing, Insidious, Roguish, Seductive, Seductively, Tantalizingly
deslumbrante, insidioso, travesso, sedutor, de forma sedutora, de maneira tentadora
ослепительный , коварный , хитроумный , соблазнительный , соблазнительно , маняще
atemberaubend, heimtückisch, schurkisch, verführerisch
oszałamiający, podstępny, przebiegły, kuszący, uwodzicielsko, kusząco
сліпучий , підступний , хитрий , спокусливий , спокусливо
deslumbrante, insidioso, travieso, seductor, seductoramente, de manera tentadora
éblouissant, insidieux, espiègle, séduisant, de manière séduisante, de manière tentante
abbagliante, insidioso, astuto, seducente, seduttivamente, in modo tentatore
oogverblindend, verraderlijk, sluw, verleidelijk, verleidelijke, op een verleidelijke manier
चमकदार , कपटी , चालाक , आकर्षक , मोहक रूप से , ललचाने वाले रूप में
mempesona, licik, menggoda, secara menggoda
مبهرٌ , خفيٌّ , خادعٌ , جذّابٌ , فتّانًا , بطريقةٍ مغريةٍ
눈부신 , 교활한 , 교활한 , 유혹적인 , 유혹적으로 , 유혹적으로